عالم بي عمل
پرسش : عالم بى عمل در منابع اسلامى چگونه توصیف شده است؟
بدون شک تحصیل علم، مشکلات فراوانى دارد، ولى، این مشکلات هر قدر باشد، در برابر برکات حاصل از علم، ناچیز است، بیچارگى انسان روزى خواهد بود که، زحمت تحصیل علم را بر خود هموار کند، اما چیزى از برکاتش عائد او نشود، درست بسان چهارپائى است که، سنگینى یک بار کتاب را به پشت خود احساس مى کند، بى آن که از محتواى آن بهره گیرد.
در بعضى از تعبیرات، عالِم بى عمل به: شجر بلا ثمر: «درخت بى میوه» یا سحاب بلا مطر: «ابر بى باران» تشبیه شده یا شمعى که مى سوزد و اطراف خود را روشن مى کند، ولى خودش از بین مى رود، یا چهارپائى که به «طاحونه» (آسیاب) مى بندند، دائماً زحمت مى کشد، طىّ طریق مى کند، اما چون به دور خود مى گردد، هرگز راهى را طىّ نمى کند و به جائى نمى رسد و مانند این تشبیهات که، هر کدام بیانگر گوشه اى از سرنوشت شوم عالِم بى عمل است.
در روایات اسلامى نیز، در نکوهش این گونه عالمان، تعبیرات تکان دهنده اى آمده است:
از جمله: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: (هر کس علمش افزوده شود، ولى بر هدایتش نیفزاید، این علم، جز دورى از خدا، براى او حاصلى ندارد)؛ «مَنْ اِزْدادَ عِلْماً وَ لَمْ یَزْدَدَ هُدىً لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللّهِ اِلاّ بُعْداً». (1)
در جاى دیگر از امیر مومنان على(علیه السلام) مى خوانیم: (علم، با عمل توام است، هر کس چیزى را مى داند، باید به آن عمل کند و علم، فریاد مى زند و عمل را دعوت مى کند، اگر به او پاسخ مثبت نداد، از آنجا کوچ مى کند!)؛ «اَلْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ، فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ، وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَاِنْ اَجابَهُ وَ اِلاّ اِرْتَحِلَ عَنْه»). (2)
اصولاً، از بعضى از روایات استفاده مى شود که، عالم بى عمل، شایسته نام «عالِم» نیست، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «لایَکُونُ الْمَرْءُ عالِماً حَتّى یَکُونُ بِعِلْمِهِ عامِلاً». (3)
و از این بالاتر آن که: او تمام مسئولیت عالم را بر دوش مى کشد، بى آن که از مزایاى علم بهرهمند باشد، لذا در حدیثى از امیر مومنان على(علیه السلام) مى خوانیم که ضمن خطبه اى بر فراز منبر فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ! اِذا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا بِما عَلِمْتُمْ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ، اِنَّ الْعالِمَ الْعامِلَ بِغَیْرِهِ کَالْجاهِلِ الْحائِرِ الَّذِی لایَسْتَفِیقُ عَنْ جَهْلِهِ بَلْ قَدْ رَاَیْتُ اَنَّ الْحُجَّهَ عَلَیْهِ اَعْظَمُ وَ الْحَسْرَهَ اَدْوَمُ: ؛ (اى مردم! هنگامى که چیزى را دانستید، عمل کنید تا هدایت یابید، زیرا عالمى که بر خلاف علمش عمل مى کند، مانند جاهل سرگردانى است که، هرگز از جهلش هشیار نمى شود، بلکه، من حجت را بر چنین عالِمى بزرگ تر، و حسرت را پایدارتر مى بینم). (4)
و بدون شک، وجود چنین عالم و دانشمندى، بزرگ ترین بلا براى یک جامعه محسوب مى شود، و سرنوشت مردمى که عالمشان چنین باشد، سرنوشت خطرناکى است که به گفته شاعر:
وَراعِى الشّاهَ یَحْمِى الذِّئْبَ عَنْها *** فَکَیْفَ اِذَا الرُّعاهُ لَها ذِئابٌ!
«شبان، گوسفندان را از چنگال گرگ نجات مى دهد * اما واى به حال گوسفندانى که شبانشان گرگان باشند». (5)
پی نوشت: (1). «محجة البيضاء»، جلد 1، صفحات 125 و 126.
(2). «نهج البلاغه»، كلمات قصار، جمله 366.
(3). «اصول كافى»، جلد 1، صفحه 45.
(4). «اصول كافى»، جلد 1، باب «استعمال العلم»، حديث 6.
(5). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 24، ص 131.