قصّه ي يك انقلاب و هزاران دشمن
سال 1357 در يوم الله 22بهمن، يك انقلاب مردمي به رهبري مردي از تبار پاكان با لطف حق تعالي و حرارت خون شهيدان در كشور دليران، ايران، به پيروزي رسيد. رهبرم روح الله، مشتي چنان محكم بر دهان ياوه گويان و ابرقدرتها زده كه آنان مانند شير بي يال و كوپال، مجروح و زخمي در بيشه ي عنكبوتي خود طراحي و نقشه كشي مي كنند و مانند شتري پنبه دانه در خواب مي بينند.
اين انقلاب، فرزنداني دلير تربيت كرده كه با اقتدا به مولاي خود علي چه در حريم و چه در حرم با گذشتن از جان و جواني خود، به ياري از مظلومان مسلمان شتافتند و هيمنه ي پوك ابرقدرت هاي مستكبر را در هم شكستند و با سرافرازي از هفت خوان هاي رستم گذشتند.
بعد از عروج روح الله، سيد علي، بار امانت داري انقلاب خميني را به دوش گرفت و با وجود دشمني پنهان و آشكار مستكبران و نااهلان ، الان اين انقلاب به سن مبارك چهل سالگي رسيده است و قصّه ي دشمني همچنان ادامه دارد.
خيانت، جنايت، ترور، تفرقه و تحريم گزينه هاي روميزي دشمنان اين انقلاب بوده و هست. اين انقلاب ، خار چشم دشمنان داخلي و خارجي بوده و است. منافقان و خواصّ نادان داخلي كه آب به آسياب دشمن مي ريزند و به تاريخ مصرف خود بي توجه اند و مسلمانان مقدس مآبي كه با سران فتنه، دست بيعت و طرح اخوت مي بندند و بمب و موشك بر سر مسلمانان مظلوم هم كيش و همسايه خود مي ريزند و رقص شمشير و شادي بر پا مي كنند و روي زغال و روباه مكّار را سفيد مي كنند؛ بدانند عالم، محضر خداست و بايد پاسخگو باشند.
صفحات: 1· 2