پنير برجامي
يكي بود يكي نبود، زير گنبد كبود، يك مردك حقه بازي به نام ترامپ در جنگل آمريكا زندگي مي كرد. او هم مانند دوستان قبلي اش، مي رفت زير درخت سرو بلندي مي نشست و براي پنير كلاغ سياه رنگ قشنگ، نقشه مي كشيد. يك روز با قلم و كاغذ، چند بند گول زننده تحت عنوان پنير برجامي براي كلاغ نوشت از جمله: 1- پنير ما خوشمزه تر است.2- هيچ كس حق ندارد پنير توليدكند. 3- جنگل و تمام درختهاي آن، مال من است. 4- اگر كلاغي بخواهد پنير بخورد بايد از من اجازه بگيرد و… كلاغ كه از ماجرا خبر نداشت، قار قار كرد تا اعتراض خود را به او بفهماند كه چه حرفها!!! من حيوان زبان بسته از اين همه ادعا شاخ در آوردم ؛ ناگهان پنير از دهانش افتاد و مردك طمعه را بربود. او در گوشه اي نشست و پنير را زود خورد. از قضا خبر نداشت كه پنير، تاريخ مصرفش تمام شده بوده لذا پنير را خورد و با دل درد زياد از دنيا رفت.